درصف انتظار

زمزمه های  رقیه در خرابه با سر بابا

یااَبَتامَن ذَاالَّذِی خَضَبَکَبِدِمَائک؟

باباجان چه کسی تورا به خونت رنگین کرد؟

یَااَبَتامَن ذَاالّذِی قَطَعَ وَرِیدَیکَ؟

باباجان چه کسی رگ های گردنت را بریده؟

یا اَبَتا من  ذَاالّذی اَیتَمَنِی عَلَی صِغَرِ سِنّی….؟

بابا جان چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟

یا اَبتا لَیتَنی تَوَسَّدتُ التُرابَ وَلا اَری شَیبَکَ مُخضَباً بِالدِّماء

بابا جان ای کاش خاک را بالش  سر قرار می دادم ولی محاسن تورا خضاب شده به خون نمی دیدم

به قربان سر نورانی تو                 چرا خون ریزد از پیشانی تو

رخ من نیلی از سیلی است ای سر            لبان تو چرا نیلی است ای سر

تواز چوب جفا داری نشانه                     مرا باشد نشان از تازیانه

شاهاصدای قدمت می آید

یک روز دگراوج ماتمت می آید

ما در تب وداغ غم تو می سوزیم

یک روز دگر محرمت آید

ما را به دعا کاش فراموش نسازندآنان که سیه پوش وعزادار حسین اند.

«التماس دعا»

فردا باید نشان دهیم که ما فرزندان آن شیر مردانی هستیم که روزی با امام شهدا وشهدا شعار مرگ برامریکارا سر میدادند

وامروز ما از آن نسلیم ونشان می دهیم که یکی از پیام ها ی هشت سال دفاع مقدس مرگ برامریکا می باشد

بیاید فردا روح امام وشهدا وخانوادهای شهدارا باری دیگر خوشحال کنیم ومحکم وایستاده بایستیم وشعار مرگ بردشمنان را سردهیم تا به گوش تمامی کسانی برسد که می گویند امام موافق با حذف شعار مرگ برامریکا بود وبدانند که مردم ایران خوب می فهمند که امامشان چه فرموده وشهدا چه انتظاری دارند وبدانند که نمی توانند با این افکار مردم ایران را از آرمان های که امام وشهدا به آن تایید می کردننددور کنند وهمچنین بدانند که امام بعداز خوداین مردم را به  مردی که از جنس خود،از جنس نور،است سپرده.

فرداروزی است که باید به غربیها نشان دهیم که ما ملت ایران تا آخر ایستاده ایم.وهیچ گاه دشمن دیرینه خود را که امریکا واسرائیل ودیگر هم دستانشان را از یاد نمی بریم واین که آنان انسانهای در جنس حیوان می باشند ،که به خاطر منافع خویش دست به کشتارهای بی رحمانه می زنندما فردا با مشت های محکممان  دستان خون آلودشان را به خون تمام انساهای بی گناهی که به خاطر منافع خود به شهادت رساندن .رابه همه ی ملت ها نشان می دهیم.البته فردا حضور تمام طلاب ودانشجویان در این حماسه،حائزاهمیت است

صحراي به خون تپيده مي گفت:حسين(ع)

در ناي سحر سپيده مي گفت:حسين(ع)

برخنجرشمر خشك شدخون وهنوز

برنيزه سري بريده مي گفت:حسين(ع)