« چیستی اندیشه های خرافی | اندیشه امام(ره)با توهین از بین رفتنی نیست » |
قربانی عشق
نوشته شده توسطساسان نژاد 5ام آبان, 1392ای دوست بیا که بیقرارت هستم مشتاق رخ همچو بهارت هستم
هر شام وسحر میان میخانه عشق من جام به کف درانتظارت هستم
انبوه گناهم دلت را خون کرد شادم بخیال آنکه یارت هستم
سرچشمه اشک تو گناه شیعه است شرمنده چشم اشکبارت هستم
من که به گناه خود مباهات کنم کی مایه وجدوافتخارت هستم
از قافله وصل تو گر جا ماندم پوینده راه انتظارت هستم
از کوچه های دیدار تا قافله های وصال راه درازی است که باید با عشق پیمود ومن به شوق دیدار تو کوچه هارا پشت سر می گذارم ومی دانم که یک روز،خورشید روی تو،مرا روشن خواهد کرد.
پس بیا وبا آمدنت جهان راپر از عدل وداد کن دراین دنیا آرزویم این است که قربانی عشق تو گردم وبه مدت یک پلک برهم زدن روی شما را ببینم که به واسطه ی این دیدار جان بسپارم تا هم دنیایم با دیدن محبوبی چون شما به پایان برسد وهم آخرتم نیز با همین دیدن آغاز گردد
پس
ای یوسف زهراء بگو کی یاد کنعان می کنی ای مهدی صاحب زمان کی رخ نمایان می کنی
چرا که من اسیر هوی وهوس نفس هستم که رنگ زرین میله هایش چشم را می زند ومانع می شود که تو را ببینم!دریافتم چرا نمی آیی!امروز نیامدی،شاید فردا بیایی تا من ،قفس را بشکنم،مانع ها را بردارم،لک های سیاهی رااز قلبم بزدایم وهستی ام را سرشار از عشق وپاکی وتوشه ام را خالی از رنگ وپراز یک رنگی کنم
کاش آرزوی لحظه ای باتو بودن،رویا نبود
کاش روی نرگست چشمانم را می ربود
کاش عاشقی رادر مکتب عشقت بیاموزم
کاش شاگرد اول کلاس عشقت بودم
وکاش شهر خدا رابلد بودم
«کعبه شد از غم هجران تو بی تاب،پس بتاب»
فرم در حال بارگذاری ...