دریابه دریا

نوشته شده توسطساسان نژاد 6ام آذر, 1392

دربه در،دریا به دریا،تشنگی نوشیدمشک

پیش پای علقمه،شرمنده می جوشید مشک

آن طرف تر دختری برروی شن ها می نوشت

«کاش دادش اصغرم را لحظه ای می دید مشک!»

رقص امواج فرات ومیهمان هاتشنه لب

عین نامردی است ،این راخوب می فهمید مشک

آسمان باخون وضوءمی ساخت!…نه خون می گریست

شاید اصلا محشری برپا شود،ترسیدمشک

جرعه های آب را یکباره از دست فرات

_باتمام تشنگی_انگار می بلعید مشک

مشک پر بود وصدای خنده های بچه ها

ساقی اش را شادمان می دید ومی خندیدمشک

رشته ی افکار اوراتیری از هم پاره کرد

دم به دم ،خم می شدواز دردمی پیچید مشک

خونِ دل می خورد ساقی،کودکی خون می گریست

خیمه ها رادورتر می دیدومی نالید مشک

عاقبت با آخرین قطره که برشن ها چکید

در به در،دریا به دریا،تشنه لب خشکید مشک

عاشورای حسینی

نوشته شده توسطساسان نژاد 27ام آبان, 1392

امام خمینی(ره)می فرماید:

حضرت سیدالشهدا(ع)به همه ی ما آموخت که مقابل ظلم،در مقابل ستم،در مقابل حکومت جائر چه باید کرد.محرم را زنده نگه دارید.ما هر چه داریم از محرم واز این مجالس است.ما باید به عمق شهادت امام حسین(ع)وتاثیر این شهادت در عالم برسیم وتوجه کنیم که تاثیراو هنوز هم هست.

 

نگاه صبور سقا

نوشته شده توسطساسان نژاد 27ام آبان, 1392

کاروان رفت وموج موج سکوت،برلب تشنه خیز صحرا ماند.آه از آن خیمه های سوخته دل،شانه ها ی تکیده،تنها ماند.کاروان رفت ودشت خالی شد،نیزه ها سربه سر ستاره شدند.آفتاب از کنارماه گذشت،دست هایی بریده برجا ماند.

هیچ کس جز صدای زخمی تو،آسمان را به کوچه ها نکشید.

هیچ کس با تو هم بهانه نشد،جز نگاهی که پشت بابا ماند.

ای علی گون-خدای صبر-مگر شانه هایت چقدر طاقت داشت؟

کوفه کوفه کشید زخم زبان،لب به لب زخم دیدوبرپا ماند.

آه،ای وشعت نشسته به خون!کربلا از تو رنگ عشق گرفت.از تو،توفان به ارث برد جنون،از تودریا همیشه دریاماند.

شب به شب در سکوت ویرانه،آسمان خیمه برنگاهت زد.برروی دامت گذاشت زمین،معجرت تکیه گاه شب ها ماند.

دست های بلند عباست،عَلَم ومشک تشنه می خواهد

آه دریا حسرتی راکه در نگاه صبور سقا ماند.

 

 

سلام عاشقانه

نوشته شده توسطساسان نژاد 27ام آبان, 1392

ماه محرم است ومحرم عزای تو

ایام سوگواری اهل ولای تو

باران اگر همیشه نبارد نجیب نیست

ای لحظه های ناب عطش آشنای تو

یک عمر عاشقانه سرودم«سلام»را

در آرزوی دیدن صحن وسرای تو

خورشید لحظه لحظه خودش را گریسته ست

از ابتدای حادثه تا….کربلای تو

من ریزه خوارسفره ی مهر توام ولی

آخر چگونه از تو بگویم برای تو؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

صبرواستقامت!

نوشته شده توسطساسان نژاد 24ام آبان, 1392

اما صادق(ع)خود سازی ومبارزه با نفس را نیازمند استقامت در راه را دانسته ومی فرماید:«میان پروردگار متعال وبندگان او حجابی که تیره تر ووحشتناک تر از نفس وهوی باشد،نیست؛ودر مبارزه ومقاتله با آنها سلاحی برنده تر از اظهار فقر وخضوع در مقابل پروردگار وروزه داری وبیداری شب،نیست؛وهر گاه کسی در خلال این مجاهده ومبارزه کشته شد،البته در زمره شهدا محشور خواهدگشت؛واگر زنده بود ودر این راه واین برنامه استقامت ورزید،پایان جریان زندگی او به رضوان اکبر(خشنودی ورضایت کامل پروردگار متعال )منتهی خواهد شد؛که خداوند متعال می فرماید:آنان که در راه مامجاهدت می کنند البته آنان را به راههای خود هدایت خواهم کرد،وخداوند متعال همیشه با نیکوکاران است.